kurdland
كئ وه كوومن ساردوگه رمي روژگاري چيشتوه -گاله ده شتي گه رمه سيروگاله كويستاني گه دم ----هيمن---- دلم ته نگه وچه ووم تاره ورئ م دوور-وه كووس كه فتي ووه چارناچار-تونيش ئووشي،نيه ده ردت له گيانم-شه راوو ئه رنه مه ن ساقي خه رگ بار --په رته و

 
 


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:"رضاسيدرشيد,شعرني,آپوپرس,كوردنيوز,شعركردى", :: 9:18 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

مرا هر چند بشکستی
نمی خواهم شکست تو
نمی خواهم که اندوهی ببینم حتی در آن چشم مست تو.
نمی خواهم تو را هرگز نمی یابم تو را هرگز
ولی ترک خیال تو نمی دارم روا هرگز


ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 2 آبان 1392برچسب:‏"آپونیوز,آپوپرس,رضارشیدسقز", :: 4:11 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

آغوش تو
مترادف امنیت است
آغوش تو
ترس های مرا می بلعد
لغت نامه ها دروغ می گفتند
آغوش تو
یعنی پایان سردرد ها
یعنی آغاز عاشقانه ترین رخوت ها
آغوش تو یعنی "من" خوبم!
آغوش تو سایه گاه خستگی من است
آغوشی که میدانم همیشه به روی من باز است
و من لحظه به لحظه ی زندگیم را به امید آرمیدن در آغوش تو سپری میکنم
دستهای من غرق التماسند برای در آغوش گرفتن تو ...
منی که خسته از دست خنجر روزگارم
برای رسیدن به آرامش در کنار تولحظه شماری میکنم...


ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 1 مرداد 1392برچسب:‏"آ پوپرس,رضاسيدرشيد,apopress", :: 11:33 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

ای رفیق ای ساده طعمه خاک سیاه شب بیرونی تو حاصل عمر تباه شب بیرونی تو حاصل عمر تباه ای رفیق ای ساده که دلت معصومه عاشق درد شدیعشقتو مسمومه عاشق درد شدیعشقتو مسمومه ایجگرگوشه عشق تا بهما برگردی منوما چشم به راه مرگبر گرد سفید مرگ بر سم سیاه مرگبرگرد سفید مرگ بر سم سیاه ایجگرگوشه عشق دل مارو نشکن پدر از درد تو سوخت ریشه تو تیشه نزن پدر از درد تو سوخت ریشه تو تیشه نزن دشمنت بود و تو رو بندهشیطونکرد لحظه های تورو کشتمرگتو آسون کرد

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 6 تير 1392برچسب:‏"نيان آنلاين", :: 12:3 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

گذروندم..... شب سردی است و من افسرده راه دوری است و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده می کنم تنها از جاده عبور دور ماندند ز من آدمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غم ها فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا به دل من قصه ها ساز کند پنهانینیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر سحر نزدیک است هر دم این بانگ برآرم از دل وای این شب چه قدر تاریک است خنده ای کو که به دل انگیزم ؟ قطره ای کو که به دریا ریزم ؟ صخره ای کو که بدان آویزم ؟ مثل این است که شب نمناک است دیگران را هم غم هست به دل غم من لیک غمی غمناک است......

ارسال شده در تاریخ : شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:"kurdnews,raza rashid,soolakan", :: 1:11 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

خدایا مرا ببخش اگر در انجام کار خیر __________میزان انسانیت یک فرد از نحوه برخورد او با کسانی که برای وی هیچ کاری نکرده اند مشخص می شودیا جار زدم یا جا زدم______"همسفر"______ در این راه طولانی که ما بی خبریم ورگز زانو نخواهم زد حتی اگر سقف آسمان کوتاهتر از قامتم باشد... چون باد می­گذرد بگذار خرده اختلافهایمان باقی بماند خواهش می­کنم مخواه که یکی شویم، مطلقا. مخواه که هرچه تو دوست داری من همان را به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد مخواه که هردو یک آواز را بپسندیم. یک ساز را ، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را ویک شیوه نگاه کردن را مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی و رویاهایمان یکی همسفر بودن و هم هدف بودن ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن دال بر کمال نیست ؛ بلکه توقف است. عزیز من؛ دو نفر که عاشقند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است ، واجب نیست که هر دو صدای کبک ، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه ، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند. اگر چنین حالتی پیشبیاید باید گفت که یا عاشق زاید است یا معشوق، و یکی کافیست. عشق از خودخواهی ها و خودپرستی ها گذشتن است اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست. من از عشق زمینی حرف می­زنم که ارزش آن در حضور است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری. عزیز من؛ اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکینباشد. بگذار در عین وحدت مستقل باشیم. بخواه که در عین یکی بودن یکی نباشیم. بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید. بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هر چیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم، اما نخواهیم که بحث مارا به نقطه مطلقا واحدی برساند. بحث باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل. اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست. سخن از ذره ذره واقعیتها و حقیقتهای عینی و جاری زندگی است. بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛ اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگیمان را در بسیاری زمینه ها تاآنجا که حس می­کنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی می­بخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ ، حفظ کنیم. من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم، بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم. عزیز من بیا متفاوت باشیمرگز زانو نخواهم زد حتی اگر سقف آسمان کوتاهتر از قامتم باشد...


. فهمیده‌ام که نفرت هم مثل دیگراحساسات مثل عشق ، قیمت دارد تنفر را هم نباید خرج هر کسی کرد .. . . . . تمام زندگی ام را میدهم که برگردی و همین که برگشتی بگویم: “دیگر نمی خواهمت گــ ــمــ ــشــ ــو” . . . پر گرفتم حتی پرواز را هم تجربه کردم ای کاش زودتر می رفتی . . . . . . به بعضی ها هم باید با متانت خاصی گفت : لطفا یه دهن برامون خفه شو … . . . بعضیا هم مثه این دیوارای تازه رنگشده میمونن ؛ فقط هستن ولی نمیشه بهشون تکیه کرد ، اگرم تکیه کنی سر تا پای خودتو کثیف کردی … . . . محبت هایت را شمردم ! درست بود اما این عشقت را پس بگیر ، گوشه ندارد … .اولا به نظر می رسید که زندگی بی تو یعنی هیچ … حالا که رفتی فهمیدم که فقط به نظر می رسید … . . . یه بیماریه مادرزادیه لاعلاج داریم : “هرکی رو میبینیم فکر میکنیم آدمه” . . . یه سری آدما رو نباید بالا برد باید بالا آورد . . . . . . در کودکی در کدام بازی ، راهت ندادند ، که امروز ، اینقدر دیوانه وار ، تشنه ی “بازی کردن” با آدم هایی؟! . . . گاهی چه اشتباه از کــاه ، کـــوه میسازیم بایـــد به چــارپـایـان میـــدادیم بخـــورنشان . . . گاهی هرگز نرسیدن بهتر است مثلا” هرگز نرسیدن تو بـــه مند نمیکنم برای کسی بفرستید ولی واسه بعضیا لازمه !! … هیــس ! کــــمی آرامــــتـــر تنـــــها شــــو بی صـــــدا تــــر بـــشــــکــــن آهــــســــتــــه تـــر سراغـــــش را بگـــــیـــــر مـــمــــکــن است بــــیـــدار شــــود وجــــــــدان نــــــداشتــــــه اش ! . . . به بعضیا باید گفت یه برنامه بذار دیگه نبینمت . . . . . . یاد گرفتم دستانم اینبار که یـــخ کرد دیگر دستانت را نگیرم آستین هایم از تو با ارزشتر و ماندنی ترند . . . مثل لیوانی شده ام که لبه اش پریده باشد! تشنه که شدی مراقب باش ! عجیب وحشی ام… . . . آب نریختـــــم که برگردی آب ریختـــــم تـــا پاک شود هر چه رد پای توست ، از زنـــدگیـــ ام…! . . . چـه تـجـارت نـاشـیـانه ای بـود آن هـمـه نـازی کـه مـن از تـو خـریـدم . . . .پشت سرم حرف بود… حدیث شد… می ترسم آیه شود ! سوره اش کنند به جعل ! بعد تکفیرم کنند این جماعت نا اهل . . . آدمیزاد بی غذا دو ماه دوام می آورد بی آب ، دو هفته بی هوا ، چند دقیقه بی”وجـــدان” ، خـیلی . . . متاسفانه خیلی ! . . . می گویند عشق آنست که به او نرسی و من می دانم چرا …! زیرا در روزگار من، کسی نیست که زنانه عاشق شود و مردانه بایستد… . . . نیازی نیست اطرافمون پر از آدم باشه … همون چند نفری که اطرافمون هستند ، آدم باشند کافیه ! . . . مردم عوض شدن، زمونه عوض شده، میدونی؟ این روزها، وقتی با یه نفر دست میدی، بعدش باید انگشتات رو هم بشماری و ببینی که هر ۵ تا رو پس گرفتی یا نه!امیدوارم خوشتون بیاد و لذت ببرید، با تشکر … هیچ قــــطاری از این اتــــاق نمی گذرد من اینجــــا نشسته ام و با همین سیـــــ ـگار قــــطار می آفرینم نمی شنـــوی …!؟ سرم دارد سوتــــــ ــ ـ می کشد … . . . این روزها یکـــرنگ که باشی چشمشان را می زنی..! خسته می شوند از رنگ تکـــراریت… این روزهـــا دوره رنگین کمــــان هاست..! . . . متنفرم از انسان هایی که دیوار بلندت را می بینند ولی به دنبال همان یک آجر لق میان دیوارت هستند که، تو را فرو بریزند… ! تا تو را انکار کنند…! تا از رویـــت رد شـــوند . . . چه دنیای عجیبی است همه میگویند،حرف دلت را بزن اما هر وقت حرف دلم را زدم ، دل همه را زدم !! . . . بـزرگ تـر کـه شـدم .. داسـتـانـی خـواهـم نـوشـت کـه کـلـاغ هـایـش قـصـه بـبافـنـد وبیـــا بـــاز هــم خـــودمــان را بــه نفهـمـی بـــزنــــیم ! گـاهـی بفـهـمی ، نفـهـمی .. نفـهـمـی ، اوج ِ فــــهم اسـت ! . . . معشوقه ای پیدا کرده ام به نام روزگار . . . این روزها مرا درآغوش خویش سخت به بازی گرفته است ! . . . آدم ها دروغ نمی گن اگر چیزی می گویند صرفا ” احساسشان ” درهمان لحظه ست… نباید روش حساب کرد … . . . همــه ی مـــا فقــط حســـرت بــی پــایــان یــــک اتفــــاق ســـاده ایـــم کــــه جهــــان را بـــی جهــــــت ، یــــک جــــور عجیبــــی جــــدی گرفتـــــه ایــــم … ! . . . وقــتی همه چیز خوبه میترسم … مـا به لنگیدن یکــــ جایِ کار عـــادت کـــرده ایـــم . . . . . . آدما مترسک سر جالیز نیستن؛ که وقتی واسه کلاغای دلت تکراری شدن عوضشون کنی؛ پس یه کم در مورد آدما منصف باش؛ تا مترسک یکی دیگه نشی …! . آدم هـا را بـه هـم بـرسـانـنـد!


درد دل من و خدا!!! گفتم غیر از تو کسی رو ندارم! گفتی:نحن اقرب الیه من حبل الورید ما از رگ گردن با انسان نزدیک تریم(ق/16) گفتم ولی انگار اصلا منو فراموشکردی! گفتی:فاذکرونی اذکرکم مرا یاد کنید تا یاد شما باشم(بقره/152) گفتم تا کی باید صبر کرد؟! گفتی:وما یدریک لعل الساعه تکون قریبا تو چه میدونی شاید موعدش نزدیک باشه(احزاب/63) گفتم تو بزرگی ونزدیکیت برای من کوچیک خیلی دوره!تا اون موقعچیکار کنم؟! گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الل کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه(یونس/109) گفتم تو خدایی و صبور!من بنده ات هستم و ظرف صبرم کوچیک...یه اشاره کنی تمومه! گفتی:عسی ان تحب شیئا وهو شرلکم شاید چیزی که تو دوست داری به صلاحت نباشه(بقره/216)ه/216) گفتم:انا عبدک الضعیف الذلیل...اصلاچطور دلت میاد؟! گفتی:ان الله بالناس لرئوف رحیم خدا نسبت به همه ی مردم،نسبت به همه...مهربونه(بقره/143) گفتم دلم گرفته! گفتی:بفضل الله وبرحمته فبذلک فلیفرحوا باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند(یونس/58) گفتم اصلا بی خیال!توکلت علی الله... گفتی:ان الله یحب المتوکلین خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره(آل عمران/159) گفتم خیلی چاکریم! ولی اینبار انگار گفتی:حواست رو خوب جمع کن!یادت باشه که: ومن الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیاوالآخره بعضی از مردم خدارو فقط به زبونعبادت میکنن.اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا میکنن و اگر بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، روگردون میشن...خودشون تو دنیا وآخرت ضرر میکنن(حج/11) گفتم چقدر احساس تنهایی میکنم! گفتی:فانی قریب من که نزدیکم(بقره/186) گفتم تو همیشه نزدیکی من دورم،کاش میشد بهت نزدیک شم! گفتی:واذکر ربک فی نفسک تضرعا وخیفة ودون الجهر من القول بالغدو والأصال هر صبح وعصر پروردگارت رو پیش خودت،با خوف و تضرع،وبا صدای آهسته یاد کن(اعراف/205) گفتم این هم توفیق میخواهد! گفتی:الا تحبون ان یغفر الله لکم دوست ندارید خدا ببخشدتون؟!(نور/22)نور/22) گفتم معلومه که منو دوست داری! گفتی:واستغفروا ربکم تم توبواالیه پس از خدا بخواید ببخشدتون وبعد توبه کنید(هود/90) گفتم با اینهمه گناه...آخه چیکار میتونم بکنم! گفتی:الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده مگه نمیدونید خداست توبه رو از بنده هاش قبول میکنه؟!(توبه/104) گفتم دیگه روی توبه ندارم! گفتی:الله العزیز العلیم غافر الذنب وقابل التوب (ولی)خدا عزیزه و دانا،او آمرزنده ی گناه است و پذیرنده ی(توبه2-3) گفتم با اینهمه گناه من برای کدوم گناهم توبه کنم؟! گفتی:ان الله یغفر الذنوب جمیعا خدا همه گناه هارو میبخشه(زمرد/53) گفتم یعنی باز بیام ،بازم منو میبخشی؟ گفتی:ومن یغفر الذنوب الا الله به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟!(آل عمران/135) گفتم نمیدونم چرا همیشه درمقابل این کلامت کم میارم! آتیشم میزنه،ذوبم میکنه،عاشق میشم!توبه میکنم یا غافر الذنب،اغفر ذنوبی جمیعا! گفتی:ان الله یحب التوابین ویحب المتطهرین خدا هم توبه کننده ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره(بقره/222) ناخواسته گفتم:الهی و ربی من لی غیرک! گفتی:الیس الله بکاف عبده خدا برای بنده اش کافی نیست؟!(زمرد/36) گفتم در برابر اینهمه مهربونیت چیکار میتونم بکنم؟! گفتی:یا ایها الذین امنوا اذکروا اللهذکرا کثیرا وسبحوه بکرة و اصیلا هوالذی یصلی علیکم وملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور وکان بالمومنین رحیما ای مومنین!خدا رو زیاد یاد کنید وصبح و شب تسبیحش کنید. او کسیست که خودش وفرشته هایش بر شما درود ورحمت میفرستند،تا شمارا از تاریکی ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند خدا نسبت به مومنین مهربان است(احزاب/42-43)


. پروانه پر ، گنجشک پر ، کلاغ پر… دلم واسه دیدنت همیشه پر پر پر پر پر پر! . . . فروغ چشم پر آبم تو هستی / دلیل اینکه بیتابم تو هستی اگرچه آدمی ناچیز هستم / خدا را شکر دنیایم تو هستی . . . . . . تو را به رخ تمام شقایق ها میکشم و میگویم : تا گل من هست زندگی باید کرد . . . ! . . . بیا تا من و تو جانانه باشیم / یکی شمع و یکی پروانه باشیم به پای سایه های گل نشینیم / دعا بر هم کنیم تا زنده باشیم . . . . . . بگویم و بدانی یا نگویم و میدانی ، فاصله دورت نمیکند ، در خوبترین جای جهان جا داری ، جایی که دست هیچکس به تو نمیرسد . . . . . . دوستان من مثل گندمند یعنی یه دنیا برکت و نعمت ، نبودنشان قحطی و گرسنگی و من چه خوشبختم که زردی خوشه های گندم در اطرافم موج میزند. . . . . . اگه قرار بود هرکسی بزرگترین غمش رو برداره و ببره تحویل بده با دیدن غمهای دیگران آهسته غمش رو در جیبش میگذاشت و به خونه بر می گشتدلم خوش بود که یارم با وفا بود / کمی از زندگیش از آن ما بود ولی افسوس که فکر ما غلط بود / که زنگ تفریحش احساس ما بود . . . . . . عمر من در عشق خوبان سر رسید / موی من از عشق خوبان شد سفید صد من چون از کبوتر خانگیست / ناز کردن بر من از دیوانگیست من چه دارم از تو پنهانش کنم ؟ / جان تقاضا کن که قربانت کنم . . . آشق ! از این به بعد اینگونه بنویسید ! چون همیشه سرش کلاه میرود . . .

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 20 فروردين 1392برچسب:"عليرضاحسينى سقز,سولاکان,kurdland,nian razarashid,kurdpres,hossain mawlodi saqqez", :: 1:35 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

آمدنت آنقدر آمدنت به تاخیر افتاده است که فقط می دانم کسی را روزگاری دوست داشته ام که حالا شاید دیگر نشِناسَمش

ارسال شده در تاریخ : جمعه 1 فروردين 0برچسب:"سولاکان", :: 4:46 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

خۆشه‌ویستمهه موو شه‌ وێله‌ دراڤی ئه ڤیندائه خوێنمه‌ وه‌ نامه‌ کانتبه‌ یادی ئه‌ وکاتانه‌ یله‌ سه‌ رلاپه‌ ڕه‌ ی دڵتشای عشق بوم وبه‌ کیشی چاوه‌ کانتماتت کردمقندیل...تندیس قطره هائیست که تسلیمجاذبه ی زمیننشده اند.قندیل...تندیس قطره هائیست که تسلیمجاذبه ی زمیننشده اند.پیره‌مێردێ چووه‌ قوتابخانه‌یگوندێله‌ ‌حه‌وشه‌که‌دا راوه‌ستاده‌وره‌یان لێدا مامۆستاها خاله‌ گیان !چیت گه‌ره‌که‌ ها خاله‌ گیان ؟پیره‌مێردێ به‌سته‌ زمانکه‌ لاواز ببو وه‌ک گۆچانوتی توخوا مامۆستا گیانفێرم ناکه‌ی چۆنبنووسمکوردستان ؟خه یالله خه یالم دا ،دنیایکم ئه وی:ماسیه کان تیدا به بی "ئاو"!به بی "هوا"هه ر به هیوا بژین...دلم یک کوچه میخواهد ، بی بنبست...ویک خدا که با هم کمی راهبرویم...!raza saiedrashid

ارسال شده در تاریخ : شنبه 3 فروردين 1392برچسب:raza saiedrashid, :: 6:13 :: توسط : "رضاسيدرشيد"


ارسال شده در تاریخ : جمعه 18 اسفند 1391برچسب:رضاسيدرشيد❤ ,,,,,,کوچه ,,,,,, بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه كه بودم در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لبآن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر كن لحظه ای چند بر این آب نظر كن آب , آیینه عشق گذران است تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا كه دلت با دگران است تا فراموش كنی , چندی از این شهر سفر كن با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم روز اول كه دل من به تمنای تو پر زد چون كبوتر لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی ! من نه رمیدم نه گسستم باز گفتم كه تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم, سفر از پیش تو هرگز نتوانم , نتوانم یادم آید كه دگر از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه كشیدم نگسستم , نرمیدم رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم نه كنی از آن كوچه گذر هم بی تو اما به چه حالی من از آن كوچه گذشتم,,, ,, :: 3:11 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه بعد اون بگه که هرگز نمیخواد تو رو ببیند

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:"عليرضاحسيني سقز", :: 1:56 :: توسط : "رضاسيدرشيد"


روزگار معشوقـــــــــــــه ای پیـــــــــــدا کـــــــــــرده ام به نـــــــــــام روزگــــــــــــار !!!! ایــــــــــــن روزهــــــــــــا سخـــــــــــت مرا درآغــــــــــــوش خــــــــــویش به بـــــــــــازی گــــــــــــرفته اســـــــــــت !!!

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 23 بهمن 1391برچسب:"عليرضاحسيني سولاكان", :: 4:18 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

از عجایـب عشق همیــن است تَنها همــان آغوشـی آرامَت می کند که دلت را به درد می آورد


عشق چه سخت است کسی که معناگرعشق است!مصداق ادمیت همان کسی که میشنود حرفایی مهقلبش را میسوزاند ومیبیند دردهایکه امانش رامی برد. ولی خود را به نشنیدن میزند.به ندیدن تا پنهان کند زخمهایی راکهبه خاطر مهربانیش برجامانده وپنهان کند درهاییراکه بخاطرشادکردن دلی درسینه اش پنهان مانده! اری!چه سخت است و چه ماجرای عجیبی دارد این"عشق!"


حافظ پس چى شد اون همه وعده ميدادى روزهاى خوش توراهن پس چرانرسيدن نكنه فال واسه يكى ديگه بود ؟آره حافظ توراه رسيد به بقيه به من فقط بوش رسيد...


چه آسون همو از داست دادیم خوشبختیمون رو پرتاب کردیم به دور دستها هنوزم نگاهت با منه یه ذره از نگاه تو مونده تو چشمهای منساده چشم به راه تو ولی دیگه وقت رفتنه تو رو می سپرم به باد تو رو می سپرم به باران و به خود خدا می خوام که همیشه بهترینها رو برات بیارن زیباترینها رو + نوشته شده در

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:"رضاسيدرشيدسقز", :: 4:39 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

چه آسون همو از داست دادیم خوشبختیمون رو پرتاب کردیم به دور دستها هنوزم نگاهت با منه یه ذره از نگاه تو مونده تو چشمهای منساده چشم به راه تو ولی دیگه وقت رفتنه تو رو می سپرم به باد تو رو می سپرم به باران و به خود خدا می خوام که همیشه بهترینها رو برات بیارن زیباترینها رو + نوشته شده در

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:"رضاسيدرشيدسقز", :: 4:39 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

چه آسون همو از داست دادیم خوشبختیمون رو پرتاب کردیم به دور دستها هنوزم نگاهت با منه یه ذره از نگاه تو مونده تو چشمهای منساده چشم به راه تو ولی دیگه وقت رفتنه تو رو می سپرم به باد تو رو می سپرم به باران و به خود خدا می خوام که همیشه بهترینها رو برات بیارن زیباترینها رو + نوشته شده در

ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:"رضاسيدرشيدسقز", :: 4:39 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

هرجا دلت شکست...قبل رفتن خودت جاروش کن تاهر ناکسی منت دستهایزخمیشو روت نزاره...♥

ارسال شده در تاریخ : جمعه 8 دی 1391برچسب:"رضارشيد", :: 3:8 :: توسط : "رضاسيدرشيد"

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ
كورده ئه م سه رمه سه ريكه پرله سه وداي نيشتمان- چاوه كانم بؤكزي كوردانه ئه شكي ديته خوار
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان تحليل مسايل روز و آدرس nian.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 168
بازدید هفته : 243
بازدید ماه : 1595
بازدید کل : 101134
تعداد مطالب : 621
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 2